
درباره من

سرگذشت سراج عاشق
سلام من حسین فروزان مهر هستم!
تو حوزه آموزش و تولید محصولات چرمی دستدوز شخصیسازی شده و تک نسخه بصورت حرفهای و تخصصی فعالیت میکنم، آموزشهام یک رنگ و بوی خاصی داره چون همیشه خودم دوست داشتم که یک آموزش غنی و پرمحتوا رو از طریق یک رسانه یا پلتفرم جذاب ببینم که در کنار یادگیری ازش لذت هم ببرم؛ ولی همچین چیزی رو پیدا نکردم و بعد از سالها بالاخره خودم دست به کار شدم و چیزی رو که میخواستم، ساختم؛ اما اینبار برای شما نه خودم، و بخاطر همین همگاهی سراج عاشق صدام میکنن، اما چی شد که به سراج عاشق تبدیل شدم داستان درازی داره برای خودش و اگر دوست داری داستان منو بدونی پیشنهاد میکنم تا انتهای این متن رو با من همراه شو و حرفامو بخون.
من متولد خرداد سال 1375 هستم و تو دوران مدرسه درسم خوب بود و جزء نفرات برتر بودم اما با این حال موقع انتخاب رشته برخلاف اطرافیان علاقه به رشته های نظری نداشتم و بخاطر شرایط اجباری رشته مکانیک خودرو رو انتخاب و دوره هنرستان رو تموم کردم و وارد دانشکده های فنی و حرفهای شدم و تا مقطع کارشناسی ادامه دادم.

هر روزی که میگذشت بیشتر حس میکردم که از رشته تحصیلیم خوشم نمیاد و اصلا برای چی انتخابش کردم و دارم ادامه اش میدم؟ ولی راهی بود که اومده بودم و دلم نمیومد که نصفه رهاش کنم و بالاخره به هر سختی و مشقتی که بود تمومش کردم که به خاطر ارائه پروژه کارشناسی با یک سال تاخیر این اتفاق افتاد.
انگار که احساسات درست میگفتن و من با منطق اشتباه قدم در راهی گذاشته بودم که اهلش نبودم و دوستش نداشتم و هر چیزی که بود خوب یا بد بالاخره تموم شد. مثله اینکه به انتهای این بخش از مسیر رسیده بودم و باید باز هم انتخاب میکردم که با کلی کشمکش و عوض کردن تصمیم های یهویی سر آخر سربازی رو انتخاب کردم.
همزمان با تموم کردن درسم خواهر بزرگترم شروع به یادگیری چرمدوزی با دست تو سازمان فنی و حرفه ای کرده بود و تو این چند ماهی که منتظر اعزام به خدمت بودم دورادور میدیدم که چه کارهایی میکنه، چه کیف هایی میدوزه و از این حرفا…. رفتم خدمت سربازی…

بعد از دوره آموزشی بود که برای خواهرم یک کارگاه دست و پا کردم چون از قبل نجاری هم بلد بودم؛ و خواهرم شروع به کار کرد به تنهایی و منم هم تا 14 ماه آینده همچنان نبودم و از هر 2 ماه چند روز میومدم مرخصی که تو همین رفت و آمد ها و دیدن تغییرات بود که کم کم با خودم گفتم این کار چطوره که واردش بشم و اینجا آغاز داستان من بود.
بالاخره با وجود این فکر دست بکار شدم و تو یوتیوب و اینستاگرام شروع کردم به گشتن و گشتن و روز به روز به سوالات و چراهای ذهنم اضافه میشد! و این دیدن و نتونستن داشت کم کم اذیت کننده می شد که چرا من نمیتونم ولی اونا (خارجیا) میتونن! و خب از طرفی هم وقت زیادی نداشتم و فقط تو چند روز مرخصی مشغول جست و جو و آزمون و خطا میشدم.
روزی که سربازی تموم شد، تو راه برگشت به خونه یک دوره چرمدوزی ثبت نام کردم و از هفته آیندهاش رفتم سر کلاسها دقیقا با شروع بیماری کرونا که دم به دقیقه باعث تعطیلی کلاس ها میشد، خلاصه این دوره بعد از یکسال تمام شد و با شروع سال 2021 میلادی منم رسما کار چرمدوزی رو مصمم شروع کردم و تا الان دارم ادامهاش میدم و ادامه خواهم داد.
با شروع کار بعد از یادگیری علم مورد نیاز با چالش عدم شناخت بازار در تهیه همه ملزومات روبرو شدم که خیلی بالا و پایین داشت و تو این مسیر هم کلی چیز از دست دادم و در عوضش کلی تجربه و شناخت بدست آوردم که بسیار ارزشمند هستن برام. اما تنها چیزی که باعث انگیزه و ادامه مسیر میشد دیدن کار دست اساتید یک دنیا بود که از جمله افرادی که در ابتدای مسیر منو درگیر خودش کرد آقای Steven Wu بود که بعدها آقای Victor Ioksha هم بهش اضافه شد؛ گرچه الان دیگه خیلی زیاد هستن و نمیشه تک تک نام برد اما این دو استاد تاثیر بسزایی در ایجاد انگیزه من برای ارائه کار بهتر بودن.
از اوایل سال 2020 که میشه بهمن 1398 که دوره آموزشی رو شروع کردم و تا سال بعدش ادامه پیدا کرد خیلی چیزهای جدیدی یاد گرفتم و تو مسیر درست قرار گرفتم و بابت همین موضوع از مربی دوره ممنونم اما اینا چیزی نبود که منو قانع کنه و دوست داشتم فرا تر از اینها کار کنم که دوباره جست و جو آغاز شد ولی اینبار با دیدگاهی جدیدتر و با علم بیشتر که باعث می شد بررسی بهتری داشته باشم و بتونم نکاتی حرفه ای تری رو یاد بگیرم و هر روز با یک فرد و استاد جدیدی در دنیا به لطف فضای مجازی آشنا میشدم.
با گذشت یکسال از شروع کار ورکشاپ های حضوری پرداخت لبه برگزار کردم که تجربه خوب ولی سختی بود برام اما باید شروع میشد و این حس شروع کردن بخاطر علاقه من به یاد دادنه و این موضوع رو هنرجوهام بهتر درک میکنن، این مسیر ادامه داشت گه گاه ورکشاپ و در کنارش کار ها و تمرین هایی که میکردم، سرعت پیشرفتم چه تو کار چه تو آموزش کاملا احساس می شد. تا اینکه پاییز سال 1400 یک دوره جامع چرمدوزی با 4 هنرجو رو برگزار کردم که تجربه فوق العاده ای بود و کلی چیز ازش یاد گرفتم و متوجه نقاط قوت و ضعفش شدم؛ اینجا بود که تصمیم گرفت موضوع آموزش رو محدودتر ولی تخصصی تر کنم و نتیجه اش شد دوره حضوری بند ساعت در 3 روز که فوق العاده بود و نتایج بینظیری رو رقم زد و 4 نفری که در این دوره شرکت کردن همه راضی بودن و پیشرفت زیادی رو تجربه کرده بودن و اینجا بود که کم کم سر و کله سراج عاشق پیدا شد و شوخی شوخی شدم سراج عاشق چون از دید هنرجوها عاشقانه در مورد کار چرمدوزی حرف میزنم و عمل میکنم.
و این شد سرلوحه مسیر من که محدودتر، تخصصی و عاشقانه روی موضوعات کار و اونارو آموزش بدم.
حسین فروزان مهر
